((دلنویسه ای از کیوان لاجوردی))

این روزها کسانیکه پرنده در قفس دارند نیز دم از آزادی میزنند
خداوندا بازیگر و نقابدار زیاد شده باور دارم که خودمان نقاب را خالق شدیم
و تو با تمام یک رنگیت مارا خالق شدی خدایا کمک کن که بازیگر خوبی نباشم
من به تنهایی پرنده در قفس و آزادی راضی نیستم..........
­...((دلنویسه ای از کیوان لاجوردی))



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

عشقو وحم

یا خود فنا میشوی یا خود فنا میکنم
همیشه عاشقانه ام تویی من اشتباه نمیکنم
یا قلب را شفا بده یا عشق را ز من بگیر
با عشق من پرنده ام بی عشق من نمیخزم
((دلنویسه ای از کیوان لاجوردی-کپی برداری فقط با ذکر منبع))



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

عشق در قفس

اینقدر ز عشق خالیم در روزهای بی هوس
امید را گم میکنم از این نفس تا آن نفس
از من چقدر دوری تو ای مجنون بی حد در قفس
آزاده تنها میشود در بین سلول قفس
((دلنویسه ای از کیوان لاجوردی--کپی برداری با ذکر منبع))



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

میخواهم یک ضرب المثل را نقد کنم

میخواهم یک ضرب المثل را نقد کنم
تو میگویی : میمون هر چه زشت تر بازیش هم بیشتر
اما من اینگونه میگویم : مگس هر چه پوستش زیباتر در لجن بودنش هم بیشتر
آری این را ز من پند بگیر دوست من هر زیبا رویی خوب نیست
(( دلنویسه ای از کیوان لاجوردی))



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

کاشک

کاشک
کاشک دلم وا میشد کاشک خدایی هم بود
کاشک از این منبرها دست توانایی بود
کاشک زمین شاکر بود عشق شکوفا میشد
کاشک خدا راضی بود مرهم دلها میشد
((دلنویسه ای از کیوان لاجوردی))



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

دلنویسه ای از کیوان لاجوردی1

حرفمو که رک نمیگم من بهت محل نمیدم
قدر قطره هم که نیستی به تو اقیانوس نمیگم
تو فقط در حد شعری لای برگای کتابا
عمرمو به پات گذاشتم که بشی همقد ماها
((دلنویسه ای از کیوان لاجوردی))



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

دلنویسه ای از کیوان لاجوردی

باز روزهای خرداد در راه است و من با نسیم سحرگاه که از خواب بر میخیزم هنوز نسیم سحرگاهان اولین بهار دبستانم را به یاد می آورم که چگونه با خنده ای زیبا  از روی پل رود رد میشدم و به خانه می آمدم عجب روزگار شیرینی بود نه اینترنت بود نه ماهواره به آن صورت دهه ما دهه شصت بود هنوز روزگار ما روزگار مادرم در باغ ریحان میچیند بود روزگار سهراب بود نان بود پنیر بود وای که نان و پنیر خوردن به همراه ریحان چه حالی داشت خدایا دلم برای آن روزگاران تنگ شده است این روزها به این جملاتم میخندند روزگار ما روزگار بتمن نبود روزگار النگ و دولنگ بود روزگار قصه های مجید بود خدایا امروز چقدر دلم گرفته است فقط خدا من را میفهمد و بس.........((دلنویسه ای از کیوان لاجوردی))



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

پسردار شدن از عمر مادر کم می کند.

 

والدین اغلب شوخی می کنند که بچه هایشان – به خصوص پسربچه های سرکش – آنها را مرگ می دهند و اخیراً یک تحقیق نشان داده است که آنها درست می گویند: پسر داشتن می تواند بطور متوسط 8 ماه و نیم از عمر مادر کم کند.

 البته ظاهراً تأثیری بر عمر پدر ندارد! این تحقیق توسط دکتر اکولوژیست سامولی هیلی از دانشگاه تورکو در فنلاند و دکتر ویرپی لوما از دانشگاه شفیلد در بریتانیا همین هفته در مجله مقالات زیست شناسی منتشر شد. او و تیمش به نرخ بقای بعد از زایمان 11166 مادر و 6360 پدر در فنلاند پیش-صنعتی نگاهی انداختند و از سوابق موجود در کلیسای لوتری آنجا استفاده کردند. آنها در این تحقیق نوشتند: «بدون توجه به دسترسی به منابع، مادران و نه پدران، که پسرهای زیادی دارند از کاهش بقای پس از زایمان رنج می بردند.» این نمونه ها در قرن های 17 تا 20، در 8 بخش مختلف فنلاند زندگی می کردند – این دوره زمانی دوره ای است که اغلب جامعه کشاورزی به مراقبت پزشکی مدرن یا کنترل جمعیت دسترسی نداشتند.

بعد از جویدن همه این ارقام، محققین دریافتند که مادری که شش پسر می آورد بطور متوسط 32.4 سال پس از تولد کوچکترین پسرش زنده می ماند، در حالیکه مادری که دختر به دنیا می آورد، تقریباً 33.1 سال پس از تولد کوچکترین دخترش زنده می ماند.

 هیلی می گوید که «دلایل اجتماعی و فرهنگی هم نقش داشتند. پسران بزرگسال شاید برای رفاه حال والدین مفید باشند و در بعضی از کشورها نرخ بقا را افزایش دهند، ولی دختران در کشورهای دیگر مفیدترند.» در قرن هجدهم و نوزدهم در فنلاند، دختر در بسیاری از مسئولیت خانگی مادر به او کمک می کرد و بدین ترتیب امید به زندگی او را افزایش می داد. البته پدرها تحت تأثیر قرار نمی گرفتند زیرا زاد و ولد بر بدن تأثیری ندارد. با این حال هیلی می گوید: «تحقیق نشان می دهد که هر چه پسر بیشتری داشته باشید، میزان بقای شما بعد از زایمان کمتر است. از لحاظ زیست شناسی، پسر داشتن در مقایسه با دختر داشتن هزینه بیشتری هم دارد و این هم دلیل دیگری بر عمر کوتاه تر است.» محققین می گویند که کودکان پسر معمولاً بزرگتر از کودکان دختر هستند و بنابراین در دوران بارداری به مواد غذایی بیشتری از بدن مادر نیاز دارند. ولی در عصر مدرن مادرانی که پسر دارند نباید زیاد نگران باشند: تحقیق نشان دهنده همبستگی است نه علت (یعنی رابطه بین پسر داشتن و زود مردن را نشان می دهد، ولی ثابت نمی کند که یکی مسبب دیگری است). وانگهی هیلی اشاره می کند که این روزها زندگی بسیار متفاوت از زمانی است که مادران این تحقیق آن را تجربه می کردند. اغلب آنها قبل از سال 1960 به دنیا آمده بودند. خانواده های قرن بیست و یکمی از خانواده های قرن هجدهم و نوزدهم و بیستم کم جمعیت تر هستند و تغذیه، مراقبت بهداشتی و کنترل جمعیت بهتری دارند که به معنای سلامت بیشتر برای بانوان امروزی است. هیلی می گوید: «گمان می رود که به علت مراقبت و بهداشت و درمان امروزی، خانواده های کوچکتر با منابع بیشتر، هزینه های زیست شناسانه زاد و ولد دیگر نقش مهمی در جوامع مدرن ایفا نکنند.»



برچسب‌ها:
[ 21 / 12 / 1391برچسب:زیگیل, ] [ 9 قبل از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

خانواده مظلوم روستایی با ۲ فرزند معلول

مطالب زیر شرح حال خانم نازی محمدی ساکن روستای شنستق سفلی واقع در استان قزوین، شهرستان تاکستان، بخش خرمدشت، دهستان افشاریه هستند.

 

خانواده مظلوم روستایی با ۲ فرزند معلول

 

پدر خانواده حدود ۲ ماه قبل پس از تحمل یک دوره بیماری ۳ ساله در اثر سکته مغزی، دارفانی را وداع گفت.

ایشان دارای هفت فرزند بوده که در حال حاضر ۴ فرزند خانواده مجرد بوده و به همراه مادر زندگی می­کنند.

متاسفانه از فرزندان مجردی که همراه مادر زندگی می کنند، فرزند اول این خانواده رقیه حدودا ۳۲ ساله و دارای معلولیت ذهنی و جسمی است که اخیرا نیز قادر به غذا خوردن نیست و به دلیل ناتوانی مادر در رسیدگی به ایشان هر روز ضعیفتر می­ شود.

 

خانواده مظلوم روستایی با ۲ فرزند معلول

 

فرزند دوم خانواده ابوالفضل حدودا ۲۸ ساله دارای معلولیت ذهنی و بیماری صرع است که سابقه تشنج هفتگی را هم دارند.

 

خانواده مظلوم روستایی با ۲ فرزند معلول

 

فرزند سوم خانواده خانم فاطمه خداپرست حدودا ۲۵ ساله و فرزند چهارم خانواده حسین خداپرست حدودا ۲۰ ساله که خوشبختانه هر دو سالم است و حسین این روزها دوران سربازی خود را سپری می­کند.

بقیه فرزندان این خانواده ازدواج کرده و در ماهدشت کرج زندگی می­کنند و با توجه به بضاعت اندک خواهران و برادران ازدواج کرده، آنها قادر به حمایت از خانوده خود نیستند.

این خانواده مظلوم علاوه بر مشکلات روحی، از نظر مادی هم شدیدا در مضیقه بوده به طوری که حتی در منزل خود فاقد وسایل گرمایشی، حمام و … هستند.

 

خانواده مظلوم روستایی با ۲ فرزند معلول

 

خانواده مظلوم روستایی با ۲ فرزند معلول

 

خانواده مظلوم روستایی با ۲ فرزند معلول

 

یکی از درخواست های این مادر رنج کشیده از همت این است که شرایطی را بوجود آورند تا دو فرزند معلول این خانواده تحویل مراکز نگهداری بهزیستی شوند چرا که دیگر قادر به پرستاری و نگهداری از آنها نیست.

بر اساس پیگیری های خیریه همت، عمده این مراکز در استان قزوین واگذار شده و به شکل خصوصی اداره می شود لذا برای سپردن این بچه ها به این مراکز باید ماهانه هزینه نگهداری ایشان پرداخت شود.

البته کماکان در تلاش هستیم تا با همکاری و همیاری عزیزان سازمان بهزیستی به مدلی توافقی برای نگهداری این بچه ها دست پیدا کنیم.

همت کنیم رونقی بدهیم به زندگی ضعیف این خانواده روستایی محروم و مظلوم

 


برای مشاهده متن کامل خبر و کمک به این خانواده اینجا کلیک کنید

 



برچسب‌ها:
[ 21 / 12 / 1391برچسب:زیگیل, ] [ 9 قبل از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

خر طلبکار (حکایت)

دوستان ملا که خرش را به اندازه خودش مي شناختند ، متوجه شدند که روز به روز ضعيف تر

مي شود . روزي به ملا گفتند : ملا ، مگر به خرت غذا نميدهي که اينقدر ضعيف شده ؟

ملا گفت : چرا ، شبي دو من جو از من جيره مي گيرد.

دوستانش گفتند : پس چرا اينقدر لاغر شده ؟

ملا نصرالدين گفت : هي بسوزه پدر نداري . بيچاره خرم جيره يک ماهش را از من طلبکاراست



برچسب‌ها:
[ 21 / 12 / 1391برچسب:زیگیل, ] [ 9 قبل از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]
صفحه قبل 1 ... 14 15 16 17 18 ... 52 صفحه بعد