شب عشق

روزام پر از جنگه / تو شبهام دل کمی تنگه
من از فردا که بیزارم / خودم رو تنها میذارم
برای روز تنهایی یه کوله بار میبندم
خودم رو دست باد میدم عزیزم همچو گل میرم
اگه دستات از دستای گل پاکم جدا باشه
دلم رو نیم قرینه کشیدم که تقارن شه
حسادت میکنی عشقم بروز شعرو آیینم
که تنها خود بمونیوو......من
م تنهااااا نمیتونم
خداییش هرچی که گفتم مثال رعد طوفان بود
حقیری در جهان چونکه تو حقت در جهان این بووود
خدایا عشق اون دنیاست به عشقش خیلی پایبنده
سوالی از تو دارم من خدا بهشت شبی چنده؟؟؟
((دل نویسه ای از کیوان لاجوردی))

 



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

آسوده نمیخوابم

نه آسوده نمیخوابم فقط کابوس میبینم
تو رویای خودم هستم فقط طاووس میبینم
درین تعبیر رویاها منم هم دست تو میشم
که از کار فلک نالم فقط همرنگ تو میشم
تو تعبیر جهانیو منم تعبیر تو میشم
تو گر آبی ببینی رود منم همرنگ آب میشم
((دل نویسه ای از کیوان لاجوردی))



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

صدف

پای عشق میاد وسط من واسط آبی میشم
مثل جوی مثل رود من به دریا میرسم
میرمو توی همون اشک از چشات رها میشم
می ایستم میمیرم به اشک های تو مبتلا میشم
ماهی میشم پولک میشم سخت میشم صدف میشم
زنده میشم تازه میشم خالی از گناه میشم
عمرمو پای تو گذاشتم که با هم یجا باشیم
سبز باشیم سرخ باشیمو سفید باشیم رها باشیم
سبز تو یعنی چمن سرخ تو ایران من
این سفید یه جاودانه جا واسیه شیران من
ایران من ایران من ایران من ایران من
این عشق تا ابد در خون و جانان من
((دل نویسه ای از کیوان لاجوردی))-((کپی
برداری با ذکر منبع))

 



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

عشق تخیلی

عمری گلایه کردم // من با خیال یارم
الهام هم نگیرم // من از دیار یارم
من عاشق تو بودم// گفتی که تا قیامت
این روزگار ما است // تغییر ده با شهامت
گفتم نخواه از من // تو کار سختو راحت
این در من نباشد // از دید خلق شاید
گفتش بگیر دستم // دست کن درون مویم
شانه بکش به مویم // بوسه بزن برویم
من را پرستشم کن // حالا تو خواهشم کن
بشین دمی کنارم // بمان فقط برایم
گفتم که بخت من نیست // درون جیبم خالیست
که با غم نبودت بسوزمو بسازم // اما بدونه سکه زندگی بد ببازم
امید ندارم از خلق جز پاره شعر گفتن // کو آبو کو هاونم آب در هاون کوفتن
(( دل نوسه ای از کیوان لاجوردی))-

((کپی برداری فقط با ذکر منبع))



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

زیر گمبد کبود

زیر گمبد کبود میگن کجا بود
جز خدای قصمون همش هوا بود
به امید تو میمونم به هوای روز موعود
قصمون اگه جفا بود ولی باز پر از وفا بود
(( دل نویسه ای از کیوان لاجوردی-کپی برداری با ذکر منبع))



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

طلوع

یا عشق میگوید طلوع // یا غم میخواند غروب
ای لیلی آهسته بخوان // دلبند گردم در جهان
با سوز بر سینه زنم // یا قلب را رسوا کنم
هر چه شود خوش میشود // یارم ز دستم میرود
یارم که از دستم رود // بی شک به بختش میزند
همچو وضو گیرد و بی تاب شکر گویدش
نه تو مسلمان نیستی وز او همی شرک باردش
((امشب دلم گرفته بود--دلنویسه ای از کیوان لاجوردی))((کپی برداری فقط با ذکر منبع))



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

تکپر

توی روزای سخت آدم شناسی میکنم
این همه رفیق دارم ولی باز تنها میمونم
من کجای قصه ام تا کجا باید برم
تا که از غصه بمیرم از زندگی رها بشم
نه دیگه اینو نمیخوام میخوام آزاد باشم
یارو همراهی نمیخوام من خودم یه تکپرم
رو به درگاه خدا فقط نیاز میکنم
هرچی میخوام میگیرم چون که همیشه اولم....چون که همیشه تکپرم
با دلم نمیشکنم هرگز دل کسی رو من
چونکه ایرانیمو منم همیشه تکپرم....منم همیشه اولم
زندگی دستامو کوتاه از شادیا گذاشت
ولی اشکالی نداره به این خوشم که تکپرم
لااقل خیانتی نیست دلم آروم میخوابه
نورم اندازه نداره به همه جا یکسان میتابه...به همه جا یکسان میتابه
منکه مثل نور خورشید از غروب فراری میشم
چونکه من ماهی ندارم نورمو بهش نمیدم ...نورمو بهش نمیدم
((دلنویسه ای از کیوان لاجوردی))((کپی برداری با ذکر منبع))



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

((دلنویسه ای از کیوان لاجوردی))

این روزها کسانیکه پرنده در قفس دارند نیز دم از آزادی میزنند
خداوندا بازیگر و نقابدار زیاد شده باور دارم که خودمان نقاب را خالق شدیم
و تو با تمام یک رنگیت مارا خالق شدی خدایا کمک کن که بازیگر خوبی نباشم
من به تنهایی پرنده در قفس و آزادی راضی نیستم..........
­...((دلنویسه ای از کیوان لاجوردی))



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

عشقو وحم

یا خود فنا میشوی یا خود فنا میکنم
همیشه عاشقانه ام تویی من اشتباه نمیکنم
یا قلب را شفا بده یا عشق را ز من بگیر
با عشق من پرنده ام بی عشق من نمیخزم
((دلنویسه ای از کیوان لاجوردی-کپی برداری فقط با ذکر منبع))



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

عشق در قفس

اینقدر ز عشق خالیم در روزهای بی هوس
امید را گم میکنم از این نفس تا آن نفس
از من چقدر دوری تو ای مجنون بی حد در قفس
آزاده تنها میشود در بین سلول قفس
((دلنویسه ای از کیوان لاجوردی--کپی برداری با ذکر منبع))



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

میخواهم یک ضرب المثل را نقد کنم

میخواهم یک ضرب المثل را نقد کنم
تو میگویی : میمون هر چه زشت تر بازیش هم بیشتر
اما من اینگونه میگویم : مگس هر چه پوستش زیباتر در لجن بودنش هم بیشتر
آری این را ز من پند بگیر دوست من هر زیبا رویی خوب نیست
(( دلنویسه ای از کیوان لاجوردی))



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

کاشک

کاشک
کاشک دلم وا میشد کاشک خدایی هم بود
کاشک از این منبرها دست توانایی بود
کاشک زمین شاکر بود عشق شکوفا میشد
کاشک خدا راضی بود مرهم دلها میشد
((دلنویسه ای از کیوان لاجوردی))



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

دلنویسه ای از کیوان لاجوردی1

حرفمو که رک نمیگم من بهت محل نمیدم
قدر قطره هم که نیستی به تو اقیانوس نمیگم
تو فقط در حد شعری لای برگای کتابا
عمرمو به پات گذاشتم که بشی همقد ماها
((دلنویسه ای از کیوان لاجوردی))



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]

دلنویسه ای از کیوان لاجوردی

باز روزهای خرداد در راه است و من با نسیم سحرگاه که از خواب بر میخیزم هنوز نسیم سحرگاهان اولین بهار دبستانم را به یاد می آورم که چگونه با خنده ای زیبا  از روی پل رود رد میشدم و به خانه می آمدم عجب روزگار شیرینی بود نه اینترنت بود نه ماهواره به آن صورت دهه ما دهه شصت بود هنوز روزگار ما روزگار مادرم در باغ ریحان میچیند بود روزگار سهراب بود نان بود پنیر بود وای که نان و پنیر خوردن به همراه ریحان چه حالی داشت خدایا دلم برای آن روزگاران تنگ شده است این روزها به این جملاتم میخندند روزگار ما روزگار بتمن نبود روزگار النگ و دولنگ بود روزگار قصه های مجید بود خدایا امروز چقدر دلم گرفته است فقط خدا من را میفهمد و بس.........((دلنویسه ای از کیوان لاجوردی))



برچسب‌ها:
[ 8 / 2 / 1392برچسب:کیوان, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ كيوان ]
[ ]